اتحاد اسلام
سیّد جمال الدّین اسدآبادی یکی از افرادی بود که برای ایجاد اتّحاد بین مسلمانان تلاش زیادی کرد. او ضمن کوشش برای برقراری اتحاد میان مسلمانان هند، ایران، عثمانی و روسیه، اختلاف نظر آنان را یکی از علت های عمده ی عقب ماندگی در مقابل پیشرفت های سایر ادیان و کشورهای دیگر می دانست. او در مصر و سپس در هند و سایر کشورها به فکر تشکیل «انجمن اتحاد اسلام» افتاد و برای معرفی آن به توده های مسلمان با سخنرانی و انتشار مقالات متعدد از طریق بعضی مجلات مثل معلم شفیق و روزنامه هایی نظیر عروة الوثقی، مسلمانان را به اهمیت اتحاد با یکدیگر واقف ساخت. سخنان او از عمق جان برمی خاست و حقیقتاً به آن چه مطرح می کرد اعتقاد کامل داشت و خودش به آن ها عمل می کرد. این موضوع در یکی از نامه های وی کاملاً مشخص است. در این نامه چنین آمده است:
«مرا در این جهان چه در غرب باشم و چه در شرق مقصدی نیست، جز آن که در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین، خونم در این راه ریخته شود.» (1) گفته ها و اقدامات سیّد در مصر و هند بر وفق مراد حاکمان نبود و به همین علت اقدام به تعقیب و تهدید و نهایتاً اخراج او نمودند. بعدها به هر کشور دیگری که سفر کرد، اگرچه ابتدا برخورد شایسته ای با او می شد و اسباب رفاه و آسایش وی را مهیا می کردند، ولی چندی بعد عرصه را بر او تنگ کرده و سرانجام کار به اخراج او می انجامید. «ژنرال سرپرسی سایکس» تلاش سیّد برای اتحاد جامعه ی مسلمین را ستوده می نویسد: «او در فداکاری برای اتحاد اسلام و در افکار انقلابی خود با ایمان و درست کاربود.» (2)
عکس العمل نسبت به عقیده ی نیچری
نیچر(3) به معنی طبیعت و نیچری یعنی طبیعت پرستان و طبیعت گرایان. عقیده ی نیچری مربوط به عده ای از هندی ها می باشد. آن ها ضمن تلاش برای حذف دین می کوشیدند تا دین واقعی را بد جلوه دهند و مردم را از پیرامون آن متفرّق نمایند. توجه به ابزار و آلات صنعتی و نظامی و پیدا شدن روحیه ی مادّی گری، پدیده هایی بودند که در قرن نوزدهم میلادی نه تنها در کشورهای غربی رواج پیدا کرد، بلکه در نقاط دیگر جهان نیز کم و بیش مورد توجه قرار گرفت. به عنوان نمونه می توان به کشور هندوستان اشاره نمود. مسؤولان هند برای عقب نماندن از قافله ی کشورهای غربی و صنعتی شدن دست به کار شدند و فردی به نام سیّد احمدخان با الهام از نظر ژان ژاک روسو و پیروان او(4) سردمدار این تفکر در هند شد. دیدگاه های این شخص اگرچه طرفدارانی هم داشت، ولی مورد استقبال همه ی مسلمانان قرار نگرفت. هم زمان با انتشار عقیده ی نیچری در هندوستان، سیّد جمال الدّین اسدآبادی در حیدرآباد هند زندگی می کرد و مخالفان سیّد احمد خان با اصرار زیاد او را تشویق کردند تا در ردّ عقیده ی نیچری اقدام نماید. سیّد در ماه رمضان سال 1298هـ. ق رساله ای نوشت و منتشر ساخت. او در نوشته های خود طوری وانمود کرد که معتقدین به عقیده ی نیچری کافر و ملحد هستند. (5) وی در بخشی از رساله اش در رابطه با ضررهای این عقیده می نویسد:«این طایفه در هر ملتی که یافت شود، لامحاله موجب زوال و اضمحلال آن ملت خواهد گردید.» (6) یکی از آرزوهای همیشگی سیّد که برای تحقّق آن تلاش زیادی کرد، این بود که دوست داشت مسلمانان جهان ملتی آگاه، بیدار، شایسته، خودباور، پیرو واقعی اسلام و سربلند باشند و هویّت اصلی خود را فراموش ننمایند و با داشتن این مشخصه ها برای صنعتی شدن جامعه و آشنایی با علوم و فنون و تکنولوژی آماده شوند و با برنامه ریزی و دقت و تلاش مضاعف به پیشرفت نایل گردند. سیّد وقتی نوع برخورد و عملکرد سیّد احمد خان هندی را در انحراف مردم جامعه و تغییر بینش آن ها در ارتباط با اسلام و ارزش های آن و هم چنین تشویق مادّی گری مشاهده نمود، درنگ را جایز ندانست و بهترین شیوه را در مقابله با عقیده ی نیچری، نوشتن رساله تشخیص داد که پس از آماده شدن به «رساله ی نیچری» معروف شد و اتفاقاً در ایران هم یکی از آثار پرطرفدار بود.
ارنست رنان(7)
آشنایی سیّد جمال الدّین اسدآبادی با «ارنست رنان» فیلسوف معروف فرانسوی که معاصر وی بود، در فرانسه صورت گرفت. وقتی سیّد از دیدگاه های او آگاه شد و سخنرانی ایشان که در دانشگاه «سوربن» پاریس پیرامون « اسلام و علم» (8) ایراد شده بود را خواند، اندیشه اش را مخالف اسلام یافت. در آن دوره ارنست رنان شهرت فراوانی در جهان غرب داشت و سخنان او برای بسیاری از اندیشمندان و اهل علم و مردم مورد قبول بود. او اطلاعات مهمی نیز از جوامع شرقی داشت و اوضاع اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی دنیای شرق را خوب می شناخت. همین امر سبب شده بود تا در شرق نیز عده ای او را به دیده ی احترام بنگرند.سخنرانی ارنست رنان در دانشگاه پاریس مخالفت عده ای از مسلمانان و از جمله سیّد جمال الدّین اسدآبادی را در پی داشت. او مطالبی در ردّ گفته های رنان نوشت و در روزنامه ی «دیبا» منتشر ساخت. آن زمان مقاله ی او در آگاهی افکار مسلمانان تأثیر گذاشت و اهل علم به دقت گفتار رنان و پاسخ سیّد را مطالعه کردند. رنان در بخشی از سخنرانی خود چنین گفته بود:
«... اسلام برای تأمل در حقایق اشیا روی عقل پرده کشیده است!... و مردم کشورهای اسلامی کوتاه فکر هستند و امتیاز مسلمانان به این است که نسبت به علوم دشمنی می ورزند! و عقیده دارد که بحث کفر است و دلیل بی عقلی! و به هر حال فایده ای بر آن متّرتب نیست!» (9)
هر انسانی با کمی تأمل و تفکّر در جمله های فوق درک خواهد کرد که وقتی کسی شناخت کافی از یک مرام و مسلک یا دین ندارد و اطلاعات سطحی و ناقص خود را از مغرضان آن مکتب دریافت نموده باشد، نمی تواند قضاوت بهتری ارائه نماید. به استناد بسیاری از آیات قرآن و احادیث و روایت های رسیده از معصومین علیه السلام، دین اسلام برای علم، اهل دانش، معرفت، پیشرفت، ترقی و رفاه حال انسان ارزش و اهمیت فوق العاده ای قائل است. خداوند متعال برای جبران نقص عقل انسان و هدایت او در عرصه های مبهم و تاریک زندگی، پیامبران و ائمه علیه السلام را به پیامبری و امامت برگزید تا انسان ها را از راه خطا و سقوط در دره های هولناک پوچی و فساد مصون نگه دارد. دین اسلام به قدری به علم اهمیت می دهد که پیامبرش، مسلمانان را به «آموختن علم از گهواره تا گور» سفارش می کند و علم آموزی را محدود به زمان و مکان خاص نمی داند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: اطلبوا العلم و لُو باالصّین «علم بیاموزید، حتی اگر قرار باشد به چین سفرکنید.» (10)
انسان در مکتب اسلام علم را سرچشمه ی جوشان معرفت، ادراک، دانایی و توانایی می داند که در پرتو آن قادر خواهد بود، خداوند متعال، جهان آفرینش، هدف خلقت، روابط بین مردم، مسایل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و صدها مسأله ی دیگر را بهتر و بیش تر بشناسد. اسلام عالم بی عمل و دانشمندی که دانش خود را سرمایه ی برتری نسبت به انسان های دیگر می داند و در نشر آن تلاش نمی کند مورد نکوهش قرار می دهد ولی آن دسته از اهل دانش و معرفت که علم خود را در جهت رشد و تعالی جامعه و آسایش و رفاه حال مردم جهان به کار می گیرند، می ستاید.
سوابق درخشان مکتب اسلام حاکی از آن است که این دین الهی در اهمیت دادن به علم و توجه به همه ی علوم، سرآمد کلیه ی ادیان دیگر بوده است و بنابراین نظر ناآگاهانی که با هر نیت، آن را مانع رشد و تعالی جوامع و انسان ها دانسته اند برای سیّد جمال الدّین اسدآبادی قابل قبول نبود. «او به عنوان بزرگ ترین اصلاح طلب قرن نوزدهم می خواست اسلام را از راه سازش دادن و جور کردن با مقتضیات دنیای جدید به صورت تازه و به شیوه ی مناسب درآورد. او می گفت، تمام ترقّیات را می توان با اسلام سازش داد.» (11)
عکس العمل سیّد در برخورد با تفکر جدیدی که ایجاد شده بود و در ردّ اندیشه های ارنست رنان «در حقیقت دفاعیّه ی مسلمانان متعهدی است که در برابر اتهامات نویسندگان و گویندگان مادی مغرض غرب اظهار شده» (12) و بازتاب های زیادی نیز به همراه داشته است. در این راستا برخی با او موافق و بعضی دیگر روش سیّد را در برخورد با نظریه ی رنان، عجولانه و احساسی خوانده اند و عده ای هم با نظر او مخالفت کرده اند. امّا آن چه مسلم است وی در انتقاد خود نسبت به رنان و یا مباحثی که پس از آن مطرح شده با ذکر گذشته ی درخشان تمدن اسلام و وجود دانشمندان و فلاسفه و محققان بزرگ و مقایسه ی گذشته با وضع فعلی و ترسیم آینده، مهم ترین ضعف این تمدّن را بر دوش حکمرانان، پادشاهان و حاکمان کشورهای مسلمان و دخالت بیگانگان انداخته و خواستار توجه بیش تر رؤسای کشورها شده است.
سازمان فراماسونری
سابقه ی تاریخی فراماسونری به گذشته های بسیار دور مربوط می شود و حتی گاهی عده ای آن را به زمان حضرت آدم علیه السلام و برخی نیز به دوران حضرت سلیمان (ع) نسبت می دهند. از سازمان فراماسونری در قرن های اخیر اطلاعات نسبتاً خوبی وجود دارد و تقریباً وجود این سازمان در بسیاری از کشورهای جهان مورد تأیید قرار گرفته است. کلمه ی فراماسون از دو واژه ی انگلیسی« فری»(13) به معنی آزاد و « ماسون» (14) به مفهوم بنا تشکیل شده است. هدف اولیه ی مؤسّسان این سازمان خدمت به مردم و رهایی از ظلم بوده است، ولی به مرور زمان مؤسسان سازمان در بسیاری از کشورها تغییر ماهیت و عقیده داده و سازمان به «لانه ی فساد و تباهی» (15) تبدیل شده است.سازمان فراماسونری(16) با محور قرار دادن سه شعار اساسی «برادری، برابری، آزادی» و فریبنده، طرفداران زیادی پیدا کرد و عضویت در آن افتخار بزرگی بود که نصیب علاقه مندان و اعضای این سازمان می شد. درباره ی عضویت سیّد جمال الدّین اسدآبادی در این سازمان هم اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد و عده ای وی را به خاطر حضور در این جمعیت مورد سؤال قرار داده اند. ذکر این نکته لازم است که سیّد برای نیل به اهداف خود از هر شرایطی استفاده می کرد و همان طور که خود را افغانی، استانبولی و حتی سنّی می خواند، برای انجام مقاصد و اهداف خاصّ خود، گاهی در سازمان فراماسونری هم حضور می یافته تا بتواند برای هدف نهایی خود برنامه ریزی نماید، او در جلسات فراماسون ها دیدگاه های خود را مطرح می کرد و با اتکا به پشتوانه ی علمی و کامل، ضرورت وجود اندیشه های سیاسی در سازمان را یکی از اولویت های آن می دانست و اعضا را به داشتن بینش سیاسی و تقویت آگاهی های این حوزه تشویق می کرد. وقتی سران سازمان از دیدگاه های سیّد جمال الدّین اسدآبادی آگاه شدند، ماندن او را در جمع خود صلاح ندانستند و سیّد از یک سو با بهانه تراشی های فراماسون ها و از سوی دیگر با کسب اطلاع دقیق از مرام، اعتقادات، افکار منحرف و فاسد فراماسون ها، این جمعیت را ترک کرد و پس از خروج از آن انجمن حزب الوطنی را تأسیس نمود. در مجموع می توان نتیجه گرفت که سیّد برای آگاهی از عملکرد و اندیشه های فراماسون ها در جمع آن ها حاضر شد تا بتواند افرادی که ندانسته و فقط به خاطر شعارهای زیبا ولی پوچ و بی محتوای آن فریب می خوردند را از عضویت در سازمان مذکور منصرف کند.
پی نوشت ها :
1. سیّد جمال الدّین اسدآبادی مصلحی متفکر و سیاستمدار، ص 64.
2. تاریخ ایران، ج2، ص 566.
3. NATURE.
4. سیّد جمال الدّین اسدآبادی و تفکر جدید، ص 38.
5. همان، ص 39.
6. همان.
7. Arnest Renan.
8. سیّد جمال الدّین اسدآبادی و تفکر جدید، ص 53.
9. مفخّر شرق، سیّد جمال الدّین اسدآبادی، ص 77.
10. نهج الفصاحه، ص 63.
11. نگاهی به تاریخ جهان،ج2، ص 1133.
12. اندیشه های اصلاحی در نهضت های اسلامی، ص 97.
13. FREE.
14. MASSON.
15. سیّد جمال الدّین اسدآبادی پایه گذار نهضت های اسلامی، ص 69.
16. واژه ی فراماسونری در مجموع به معنای «بنای آزاد» است و حتی گفته شده است که در سال های اول تأسیس، شرط ورود به این سازمان، اطلاع از فنّ بنّایی بوده است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}